ترسوها تغيير نمي کنند
همه دوست دارند موفق شوند و در زندگي شان تغييرات عالي و فوق العاده مثبتي ايجاد شود. اما چرا در عمل اين گونه نمي شود و چرا الزاماً زندگي همۀ آن هايي که مشتاق اين تغييرات مثبت هستند، تغيير نمي کند؟ چه مانعي سبب تحقق اين امر مي شود؟ اگرچه موانع تغيير فراوان است اما يکي از اين موانع جدي و بسيار مهم «ترس» است. واقعيت اين است که تغيير در نگاه اول بسيار ترسناک است! شما هرگز نمي توانيد چيزي را در اخلاق و رفتار و زندگيتان تغيير دهيد مگر آن که جرأت و شهامت آن را داشته باشيد. خيلي ها آرزوي پرواز دارند اما هر کسي جرأت خلباني را ندارد. درون خود را به طور جدي جست وجو کنيد. ببينيد که براي موفقيت و تغيير مثبت چه چيزي شما را مي ترساند و يا دست کم نگرانتان مي سازد. تا اين ترس ها را در خود پيدا و شناسايي نکنيد نمي توانيد تغييري را که مدنظرتان است، ايجاد کنيد. ما به سه نمونه از اين ترس ها اشاره ميکنيم:
۱٫ ترس از قضاوت ديگران
گاهي از اين نگران هستيم که اگر رفتارمان را عوض کنيم، ديگران به شيوه اي منفي رفتار ما را قضاوت کنند. قضاوت هايي که ميتواند آزاردهنده باشد. در واقع ما براي اجتناب از آزار دروني که ناشي از قضاوت منفي ديگران است، حاضر به تغيير نيستيم. به عنوان مثال با اين که اطمينان داريم بسياري از خرج ها و هزينه هايي که در برخي از مجالس مي شود اشتباه و بي جاست اما وقتي نوبت خودمان مي شود جا پاي همان ديگراني ميگذاريم که پيش از اين رفتارشان را نقد مي کرديم. ما نگران اين هستيم که اگر به گونه ديگري عمل کنيم نظر مردم نسبت به ما تغيير مي کند. به واسطۀ ترس از حرف مردم مهريۀ سنگيني را تعيين مي کنيم، با هزار بدبختي جهيزيه اي را تدارک مي بينيم که بسياري از اقلامش ضرورتي ندارد، در مجلس عروسي چند مدل شام مي دهيم و ريخت و پاش هاي فراواني مي کنيم.
۲٫ترس از تحقير و تمسخر ديگران
يکي از موانع جدي تغيير، ترسي است که از تحقير و مسخره شدن داريم از اين رو کاري را که به درستي آن اطمينان داريم انجام نمي دهيم.مثلا «مهسا»، پوشش و حجابش را به درستي رعايت نمي کند چرا که طاقت تحقير و تمسخر هم اتاقي هايش را در خوابگاه دانشکده ندارد.
۳٫ ترس از، از دست دادن
يکي ديگر از نگراني هايي که نمي گذارد تغييرکنيم نگراني به واسطۀ ترسي است که از محروميت داريم. ما مي ترسيم به واسطۀ تغييرمان برخي از خوشي ها، بهره ها، لذت ها و راحتي ها را از دست بدهيم. «آيدا» به خواستگارانش پاسخ نمي دهد چرا که مي ترسد برخي از آزادي هاي ظاهري اش را از دست بدهد. «عليرضا» هم نمي خواهد ازدواج کند چرا که از مسئوليت هاي زندگي مي ترسد و نگران است که راحتي و آسايش دوران مجردي اش را از دست بدهد.
چه بايد کرد؟
اگر مي بينيد که عليرغم علاقه اي که به تغيير رفتار داريد اقدامي جدي و عملي نمي کنيد و اين تغيير را به تأخير مي اندازيد، در لايه هاي وجودي خودتان دقت و تأمل کنيد که چه ترس و نگراني نهفته و پنهان است. اول آن ها را شناسايي کنيد، بعد از آن خود را متقاعد سازيد که هر تغييري، طبيعي است که با رنج ها و محروميت هايي توأم باشد و پس از آن به اين توجه کنيد که همۀ کساني که تغييرات مثبتي را تجربه کرده اند و امروز دستاوردهاي فوقالعاده ارزشمندي دارند، با وجود همۀ اين ترسها و نگرانيها دل به دريا زده اند و اقدام کرده اند. بايد باترس هايتان مواجه شويد. اگرچه تغيير و اقدام عملي ممکن است مدتي برايتان ناراحت کننده باشد و چند صباحي احساس محروميت کنيد و يا با قضاوت و تحقير و تمسخر ديگران مواجه شويد اما مطمئن باشيد که نتايج بسيار عالي و مطلوبي در انتظار شماست. توجه به اين نتايج و پيامدهاي مثبت مي تواند دلتان را گرم کند و به شما اين جرأت را بدهد که براي تغيير با وجود همۀ نگراني هايي که پيش رو داريد به طور جدي اقدام کنيد. بگذاريد ديگران هرچه مي خواهند بگويند و هر طور مي خواهند رفتار شما را قضاوت کنند. شما صرفاً به هدف ارزشمندتان نگاه کنيد و با قدم هاي راسخ و مصمم حرکت کنيد.