همه ما دوست داريم در زندگي، فرد موفقي شويم و اگر هم به زعم خود، اکنون موفق هستيم تمايل داريم اين موفقيت تداوم يابد و روز به روز بيشتر و بيشتر شود. وقتي از افراد سوال مي شود که منظور شما از موفقيت چيست اغلب مي خواهند از وضعيت فعلي و کنوني به يک وضعيت بهتري منتقل شوند و تغييري در زندگي شان ايجاد شود. برخي تمايل دارند روحيه، نشاط، اراده و انگيزه شان بهتر شود. گروهي مي خواهند وضعيت شغلي و مالي شان به يک شرايط بهتر تغيير کند، جمعي مي خواهند از نظر معنوي و اخلاقي رشد کنند و به مرتبه بالاتري از اخلاص و پاکي برسند و…
اگر دقت کنيد همۀ کساني که به دنبال موفقيت هستند در واقع مي خواهند چيزي تغيير کند. در اين ميان برخي نيز تمايل جدي دارند که فرد ديگري را که در دايره زندگي شان قرار دارد تغيير دهند. يکي مي خواهد به پدر معتادش کمک کند تا ترک کند، ديگري تمايل دارد سوءظن و بدگماني مادرش را اصلاح کند، يکي به اين فکر ميکند که چگونه غرور و خودخواهي همسرش را درست کند و مادري آرزو دارد که فرزندش درس خوان تر، مسئوليت پذيرتر و مؤدب تر شود. گاهي نيز اين تمايل به تغيير دادن ديگران از محدودۀ خانه و خانواده خارج مي شود و شخص دوست دارد هر طور شده اخلاق و رفتار فلان فاميل، دوست و يا همکار خود را تغيير دهد. بايد بگوييم که اين بسيارخوب و در خور تحسين است که شما قصد داريد که در خودتان، زندگي و اطرافيان تان تغييري مثبت ايجاد کنيد. اما بايد بدانيد که تغيير کردن و تغيير دادن، اصول، قواعد و قوانيني دارد که اگر به درستي رعايت نشود چندان نتيجه اي نمي گيريد. ضمن اين که خيلي وقت ها چون ما روش کار را بلد نيستيم بيشتر از اين که کاري را اصلاح کنيم آن را خراب مي کنيم.
همانطور که امام جواد عليه السلام فرمودند: «هر کس راه انجام کاري را نداند و بدون علم و دانش دست به اقدام زند فساد و خرابکاري اش بيش از اصلاح آن است.» متأسفانه ما براي تغيير، صرفاً تمايلي داريم و تقلايي مي کنيم؛ اما چون قواعد آن را بلد نيستيم و يا اين که با وجود دانستن و بلد بودن به طور جدي به آن پايبند نيستيم موفق نمي شويم. اين درست مانند آن مي ماند که شما بخواهيد هواپيمايي را حرکت دهيد. در اين شرايط علاقه و تمايل و تقلاي شما کاري از پيش نمي برد بلکه قبل از هر چيز بايد خلباني بدانيد و با روش و اصول حرکت دادن آن آشنا شويد.
عمده کساني که بدون شناخت اصول و روش هاي تغيير مي خواهند خود و يا ديگري را تغيير دهند پس از مدتي خسته، فرسوده و نااميد مي شوند، تا جايي که به اين نتيجه نادرست مي رسند که «اساساً من نمي توانم تغيير کنم» و يا اين که« او درست بشو نيست» و… به عنوان نمونه در حوزه تغيير خود، افراد شکايت مي کنند که من سال هاست به دنبال اين هستم وسواسم را درمان کنم اما موفق نمي شوم، هرچه تلاش مي کنم اراده ام را درمان کنم نمي توانم، هرچه مي خواهم عصبانيتم را کنترل کنم و فرد پر تحملي باشم ولي باز از کوره در مي روم و داغ مي کنم، مدت هاست که به فلان عادت بد مبتلا هستم و هر کاري براي ترک آن کرده ام نتيجه اي نداده است و همين طور در حوزۀ تغيير ديگران، مثلاً اين طور گله مي کنند که من هر کاري مي کنم شوهرم از غرور و لجبازي اش دست برنمي دارد و فرزندم به درس خواندن علاقه اي نشان نمي دهد.
تأکيد مي کنيم که بخش عمده اي از اين ناتواني ها در تغيير و يا اصلاح خود يا ديگري به اين برمي گردد که ما قواعد آن را نمي دانيم و يا رعايت نمي کنيم. بنابراين در گام نخست و ابتداي کار بايد اين را باور کنيم که تغيير قواعدي دارد و تا زماني که خود را متعهد به دانستن و عمل کردن به آن ها نکنيم نبايد انتظار داشته باشيم که تلاش هايمان نتيجه بدهد و مؤثر واقع شود.