مرتضی در حالی که لقمهی غذا را به دهان میگذاشت، به چشمان منصوره نگاه کرد و گفت: «امروز به مامانم زنگ زدم، گفتم جمعه با مصطفی و خانمش ناهار بیاین خونهی ما.» منصوره با تعجب پرسید:« همین جمعه؟ یعنی پسفردا؟!» مرتضی با لحنی تمسخرآمیز گفت: « نه، از الان زنگ زدم گفتم واسهی دو ماه دیگه بیاید خونهمون، توی این فاصله هم ما تدارکات لازم رو میبینیم و هم شما لباسهاتون رو بدوزید.» منصوره که پاک عصبانی شده بود گفت:« چرا همه چیز رو مسخره میگیری؟! من چه جوری خونه رو مرتب کنم هیچی توی خونه نداریم! تازه خوبه دیدی که دو روزه دارم میگم سردرد شدید دارم. عین خیالت که نیست تازه مهمون هم دعوت میکنی! چرا درک نمیکنی؟!»مرتضی که انگار میدونست با واکنش منفی او مواجه میشود گفت:« باز من گفتم مادرم اینا میخوان بیان خونمون، تو هم شروع کردی از فهرست کردن بیماریهای صعبالعلاج جسمی و روحی خودت! سه نفر آدم هستن، تازه مگه غریبهان؟! مادرمه با داداشم و خانمش. خوب مادرمه انتظار داره یک روز جمعه بیاید خونمون. تازه همه چیز هم که خودم میخرم و کمک میکنم. تو چرا درک نمیکنی؟! اگه مادر خودت هم میخواست بیاید همینا رو میگفتی؟!» منصوره پرید توی حرفش و گفت: « ای بابا چرا درک نمیکنی، من با مادر و خواهرم که رودربایستی ندارم! جلوشون میتونم هر غذایی بذارم و اگه حالم خوب نبود یه گوشه دراز بکشم. اما جلوی مامانت و جاریم فرق میکنه. چرا همین رو نمیفهمی؟!»
همه غالباً برای شروع زندگی مشترک به دنبال تفاهم هستند. در همان روزهای اول هنگام گفتگوی دو خانواده که صحبت از مهریه و مجلس عروسی و … میشود، همه میگویند اصل تفاهم است. مهم این است که دختر و پسر با هم تفاهم داشته باشند بقیهی آن حل است. همسرانی هم که سالها از زندگی مشترکشان میگذرد همچنان دغدغهی تفاهم دارند. متأسفانه غالباً در شروع زندگی و ادامهی ان تفاهم اشتباه معنا میشود و همین مشکلساز است. بسیاری از افراد فکر میکنند که تفاهم یعنی آنکه زن و شوهر در مورد مسألهای با یکدیگر به یک نظر مشترک برسند و دچار اختلاف نشوند و یا آن را حل کنند در صورتی که اینطور نیست. در مثال بالا اگر مرتضی و منصوره برای مهمانی به یک نظر مشترک برسند هرگز به این معنا نیست که آنها تفاهم دارند.
تفاهم یعنی درک و فهم متقابل نه رسیدن به نظر مشترک؛ تفاهم یعنی همفهمی. تفاهم یعنی آنکه مرد، زن را و زن، مرد را درک و فهم کند. اما سؤال اینجاست که زن و شوهر چه چیز را باید در مورد هم درک و فهم کنند؟ پاسخ در دو نکتهی اصلی نهفته است:
۱)درک ویژگیهای متفاوت جنس مخالف؛
اولین نکته در تفاهم این است که هر کدام از زن و مرد تفاوتها، قابلیتها و حساسیتهای طرف مقابل خود را به عنوان جنس مخالف بشناسد. در واقع این یک شناخت عمومی است که عمدتاً به واسطهی مطالعه و یادگیری ایجاد میشود. به عنوان مثال، مرد باید این را بداند و فهم کند که نیازهای عاطفی زن برای او بسیار مهم است و تمایل فراوان دارد که مورد توجه قرار گیرد. زن دوست دارد از ناحیهی مردش مورد حمایت و پشتیبانی قرار گیرد و برای او حکم یک تکیهگاه داشته باشد. زن دوست دارد این تکیهگاه از هر جهت مقتدر باشد و مسئولیتپذیری و تعهد و تلاشش این را نشان دهد. زن دوست دارد در عین حال شوهرش او را به همه چیز از جمله شغل و دوستانش ترجیح دهد و عشق و عاطفهی او را پاس بدارد. همچنین در نقطهی مقابل مرد دوست دارد که اقتدار داشته باشد و این اقتدار از ناحیهی همسرش مورد پذیرش و تأیید و احترام قرار گیرد. مرد دوست دارد ملوان کشتی باشد و در عرشه بایستد و سکان را بدست بگیرد. او اگر احساس کند که اقتدارش با امر و نهی و تحقیر و سرزنش و مواخذه زیرسؤال میرود از جهت عصبی به هم میریزد. مرد دوست دارد در زن ملایمت و ملاطفت ببیند، نه خودسری و خشونت و ساز مخالف. مرد دوست دارد که از ناحیهی زن مورد تحسین قرار گیرد.یک زوج موفق و با تفاهم، زوجی هستند که در قدم اول نیازها، قابلیتها و حساسیتهای جنس مخالف را به طور کلی میشناسند و با این درک و فهم برای زوجیت اقدام میکنند.
۲)شناخت ویژگیهای خاص طرف مقابل؛
پس از درک و فهم نیازهای کلی، تفاهم آن است که هر کس از زوجین، قلقها، رگه خوابها و حساسیتهای خاص آن یکی را بشناسد. ممکن است این موضوع الزاماً عمومیت در همهی مردان و زنان نداشته باشد و صرفاً خصلتی است که همسر شما دارد. این ویژگیهای خاص ریشه در نوع تربیت و محیطی است که هرکس در آن بزرگ شده و رشد یافته است. اینکه مردی مثلاً به تماشای مسابقات فوتبال، علاقهای خاص دارد ویژگی تمام مردان نیست و شاید خصوصیت خاص شوهر شما باشد. اینکه زنی تمایل فراوان به نقاشی یا کارهای هنری از این دست دارد خصلت تمام زنان نیست و سلیقهی خاص همسر شماست. در دوران عقد و نامزدی و ابتدای زندگی، باید در جستجو و شناخت این رگه خوابها و قلقها باشید و این را درک کنید که الزاماً نباید همسرتان با شما همسلیقه باشد. فهم این مطلب که هر کس سلیقه ی خاص خود دارد و احترام به این سلیقهی متفاوت همان تفاهمی است که باید به دنبال آن باشیم. متأسفانه بعضی از همسران انتظار دارند که الزاماً طرف مقابلشان مثل آنها فکر کند و احساس یکسانی داشته باشد. این ذهنیت همان است که منجر به درگیری و تنش و اختلاف میشود.
اگر شما تاکنون ازدواج نکردهاید باید ببینید که اولاً تا چه اندازه جنسیت مخالف را میشناسید و ویژگیهای خاص و متفاوت او را درک میکنید. ثانیاً دقت کنید که تا چه اندازه زوجیت را میپذیرید و پذیرش زوجیت یعنی احترام و مدارا با فکر و سلیقهی طرف مقابل. توجه داشته باشید که اگر در ابتدا احساس میکنید که توانایی درک و احترام این تفاوتها را ندارید اساساً اقدام به ازدواج نکنید و اگر شما فردی هستید که اکنون متأهلید و به زندگی مشترکتان مشغولید، تلاش کنید که با مطالعه و مشاوره هم نسبت به تفاوتهای عمومی مرد و زن بیش از پیش آگاه شوید و هم اینکه اکنون خود را وادار کنید که خود را جای همسرتان قرار دهید و فکر و احساس او را درک کنید.
به عنوان یک زن به همسرتان بگویید که تو را میفهمم که اقتدار را دوست داری، بنابراین به قدرتت احترام میگذارم. مسئولیت و سرپرستی تو را درک میکنم. با گفتار و رفتارم تحقیرت نمیکنم و هر آنچه که باعث میشود اقتدارت شکسته شود را ترک میکنم.
به عنوان یک مرد به همسرتان بگویید که تو را میفهمم که درک و توجه و محبت و حمایت را دوست داری، بنابراین به تو و این زندگی عشق میورزم، تعهد و وفاداریم را در عمل نشان میدهم، توقعات و انتظاراتم را براساس شرایط جسمی و روحیت تعدیل میکنم و خصوصاً در لحظات و شرایط دشوار کنارت و قوت قلبت خواهم بود.