تصور کنيد که شما تصميم داريد در فضاي داخلي منزل تغييراتي ايجاد کنيد. مثلاً مي خواهيد ديوار يکي از اتاق ها را برداريد تا فضاي پذيرايي تان بزرگ تر شود، تغيير دکوراسيون بدهيد و يا ديوار اتاق ها را نقاشي و کاغذ ديواري کنيد. بعد از آن که نقشه و تصميم تان روشن و مشخص شد بايد دست به کار شويد. اگر اين کار از عهدۀ خودتان برمي آيد که بايد آستين ها را بالا بزنيد و شروع به کار کنيد وگرنه بايد از افرادي کمک بخواهيد که حرفهشان اين است و مهارت لازم را دارند. اما در هر صورت (شما يا ديگران) براي کار کردن نياز به ابزار و لوازم داريد. آن بنّا به بيل و کلنگ و وسايل ساختماني نياز دارد و آن نقاش به رنگ و قلم مو و… نيازمند است. ماهرترين افراد هم اگر مجهز به ابزار و لوازم مورد نياز خودشان نباشند، قادر نيستند که کاري از پيش ببرند. شما هم براي تغيير باورها، رفتارها و نوع زندگي تان به لوازمي نياز داريد. تا آنجا که ميتوان به جرأت گفت که بدون آن ها تغيير ممکن نيست. آنچه شما به آن نياز داريد ابزار و لوازم فيزيکي و مادي نيست، بلکه خصلت ها و ويژگي هاي اخلاقي و رفتاري است که بايد آن ها را تدارک ببينيد. از جمله اين ابزارها که البته مهم ترين و ضروري ترين ابزار نيز است روحيۀ حق پذيري و انتقادپذيري است. اگر قرار است تغيير کنيد بايد مراقب باشيد به خاطر انتقادهايي که از رفتار و نوع زندگيتان مي شود عصبي و برآشفته نشويد و آن را توجيه و انکار نکنيد. بايد با تمرين اين توان روحي را در خود ايجاد کنيد تا با تحمل و بردباري و آغوش باز شنونده و پذيراي انتقادهايي که از شما مي شود، باشيد. به جاي اين که نسبت به آن ها که منتقد شما هستند و عيب و ايرادهاي تان را نشان مي دهند جبهه بگيريد و آن ها را افرادي حسود، کينهتوز و نادان خطاب کنيد، آن ها را دوستي مشفق و دلسوز تلقي کنيد. حتي آن کسي که يقيناً دشمن شماست چه بسا در لا به لاي انتقادهاي نا بجا و خصمانه اش به ضعف ها و عيب هايي از شما اشاره کند که واقعيت دارد و به آن مبتلا هستيد. در واقع نبايد برايتان مهم باشد که آن کس که از شما انتقاد ميکند کيست و چه نيتي دارد. دوست است يا دشمن، خودش همان عيب را دارد يا ندارد و انتقادش از سر خيرخواهي است يا بدخواهي، فرقي نمي کند. مهم اين است که من و شما قصد تغيير مثبت داريم و نبايد روي نوع رفتارهايمان تعصب هاي کورکورانه داشته باشيم. از ميان همۀ ابزار و لوازمي که براي تغيير کردن و حرکت در مسير رشد و کمال به آن نيازمنديم هيچ چيز تنه به تنۀ روحيۀ حق پذيري نمي زند. روحيۀ حق پذيري يعني اين که اگر با حرف حقي مواجه شديم هرچند برايمان سخت بود آن را بپذيريم و رعايت کنيم. هرچه حق پذيرتر باشيم آمادگي، استعداد و قابليت تغييرمان بيشتر است. براي تقويت روحيۀ حق پذيري و مجهز شدن به اين ابزار ضروري، بايد از پذيرش حق هاي کوچک شروع کنيم. به اين معنا که در برخورد با انتقادها، تذکرها و نصيحتها، تواضع و فروتني نشان دهيم و مقاومت و عناد نداشته باشيم. به عنوان نمونه وقتي مشغول رانندگي هستيد و سرعت بالايي داريد، اگر کسي که کنار شما نشسته است، از شما خواست که آهسته تر رانندگي کنيد آن را بپذيريد و کمي آرام تر برانيد. وقتي به شما که خداي نکرده نسبت به نماز سهل انگاري مي کنيد گفته مي شود نماز را جدي تر بگير، به جاي آن که عصبي و رنجيده خاطر شويد و جمله هايي هم چون اين به خودم مربوط است!!! و شما در کار من دخالت نکن و يا اين که آدم بايد دلش پاک باشد و…را بيان کنيد اين تذکر را صميمانه بپذيريد و اتفاقاً بخواهيد که شما را در اين راه کمک کنند. وقتي از شما مي خواهند که شب ها کمي زودتر بخوابيد تا به سلامت جسم و انجام کارهاي فردايتان آسيبي نرسد به جاي آن که بخواهيد روي اين رفتارتان اصرار کنيد که من با بيدار ماندن شب ها بيشتر لذت مي برم و احساس آرامش بيشتري دارم، آن را بپذيريد. تأکيد مي کنم که تا اين روحيۀ حق پذيري و فروتني و پذيرش در برابر انتقاد به جاي ديگران در من و شما ايجاد نشود، نميتوانيم انتظار داشته باشيم که تغييرات مثبت و رشد و کمال با شتاب بالا را تجربه کنيم.