ویژهی دختر خانمها و آقاپسرها
بیتردید یک ازدواج خوب و موفق، به شناخت و آگاهی نیاز دارد؛ بنابراین هرچه شناخت بهتر و کاملتری از طرف مقابلمان داشته باشیم، بهتر میتوانیم تصمیم بگیریم. از این رو امروزه برخی جوانان میپندارند که برای دستیابی به شناختی مناسب، لازم است با کسی که قصد ازدواج با او را داریم، مدتی ارتباط داشته باشیم (دوست باشیم)، تا در نتیجه دریابیم آیا مناسب یکدیگر هستیم یا خیر؟
در سلسلهمقالات دوستیهای پیش از ازدواج با بیان بیست نکته دربارهی نادرستی این ارتباط، استدلالاتی مطرح میکنیم که البته عمدهی این دلایل، عقلی است، یعنی اگر کسی زمینههای اعتقادی محکمی هم نداشته باشد، باید بتواند با اتکا این دلایل به نادرستی این روابط پی ببرد.
پیامدهای منفی دوستیهای پیش از ازدواج
۱٫ جاذبهها مانع شناخت است:
وقتی در مسیری تاریک حرکت میکنید، برای اینکه به زمین نخورید یا بیراهه نروید، به نور چراغ نیاز دارید؛ بنابراین برای مثال چراغقوهای در دست میگیرید و حرکت میکنید. روشن است که هرچه نور این چراغقوه بیشتر باشد، حرکت شما مطمئنتر و پیش پایتان روشنتر است و در ضمن مسیر و فاصلهای دورتر را نیز میتوانید ببینید.
حال هر عاملی که نور این چراغقوه را ضعیف کند، حرکت شما را با خطر بیشتری مواجه میسازد. به طور مثال اگر صفحهی شیشهای آن، کثیف و غبارگرفته باشد، نور کمی به بیرون میآید و شما را دچار مشکل میکند.
اگر میخواهید در مورد دختر یا پسری شناخت حاصل کنید تا دریابید «آیا او فرد مناسبی برای زندگی با من هست؟» و «آیا میتوانم با او زندگی گرم و صمیمانه و پایداری تدارک ببینم؟»، به تعقل و تأمل فراوان نیاز دارید. نور عقلتان باید بهقدری قوی باشد که بتوانید زوایای پنهان و آشکار او را شناسایی کنید و از رفتارهای ظاهری پی به نیتهای درونی و باطنیاش ببرید.
بیشک قبول دارید که شناخت یک انسان از شناخت یک شیء مانند میز و صندلی سختتر است و دید و بصیرت بیشتری میطلبد. در چنین شرایطی باید بسیار مراقب باشیم که چیزی نور عقل ما را ضعیف نکند و مانعی برای دیدن موارد مهم نشود، زیرا هر عاملی که از تعقل و تأمل جدی و کافی شما جلوگیری کند، بهطور قطع میتواند زندگیتان را دستخوش ناگواریها و سختیهای فراوان کند و پشیمانیهای عمیقی در پی داشته باشد.
اما چه چیز مانع تعقل و در نهایت شناخت درست و دقیق یک فرد میشود و نور عقل انسان را در چنین شرایطی ضعیف و گسترهی دید وی را کور میکند؟
واقعیت این است که خداوند مهربان، بین دو جنس مخالف، یعنی دختر و پسر، جاذبهای جدی و انکارناپذیر قرار داده است. این تمایل و گرایش چیزی نیست که بخواهیم آن را برای هم ثابت کنیم یا دلیل و مدرک بیاوریم، زیرا همهی ما این جاذبه را حس کردهایم و البته وجود آن از جمله الطاف و موهبتهای الهی است و هرگز نباید آن را نقطهضعفی برای خود بدانیم. تمایل به ازدواج و تشکیل زندگی مشترک و تولد فرزند، به میزانی چشمگیر به همین جاذبههایی وابسته است که خداوند میان دو جنس مخالف قرار داده است.
تمایلات نسبت به جنس مخالف در جوانی به اوج خود میرسد، تا جایی که گاهی دختر و پسر پس از مدتی ارتباط اظهار میکنند: «من بهشدت به او وابسته هستم»، «زندگی بدون او برایم پوچ و بیمعناست»، «از صمیم قلب دوستش دارم و در دوریاش بیتاب و بیخوابم.»
متأسفانه این جاذبههای انکارنشدنی، بیشترین اثر منفی را بر قدرت تعقل و اندیشهی انسان میگذارد و هرچه رابطهی دختر و پسر جدیتر، بیشتر و طولانیتر شود، قدرت تعقل هم ضعیفتر میشود و حتی میتواند عقل آدمی را کور کند؛ تا جاییکه وقتی به دخترخانم میگویی «پسری که با او دوست هستی این عیب آشکار و برجسته را دارد»، یا اصلاً به چشمش نمیآید و انکار میکند یا از آن چشمپوشی میکند و میگوید «مسألهی مهمی نیست، به این شدت هم که میگویید نیست… ان شاءالله درست میشود، بهمرور زمان اصلاح میشود.»
و وقتی به پسر نیز از عیب روشن و بزرگ دختر مورد علاقهاش گفته میشود جبهه میگیرد و حتی گاهی با پرخاش شما را به بدبینی متهم میکند.
در حقیقت، جاذبهها و تمایلات و هیجانات و عواطف، این جوان را به نقطهای رسانده که ضعفهای بزرگ را یا کوچک و قابل گذشت میبیند یا اصلاً آنها را ضعف نمیداند.
اگر معتقدید که باید برای شناخت بیشتر همسر آیندهتان، با دختر یا پسری برای مدتی (چند هفتهای، چند ماهی) دوست شوید تا حین رفتوآمدها و گفتگوها برای شما شناخت حاصل شود، مطمئن باشید چنین اتفاقی نخواهد افتاد، بلکه این ارتباط به شما بیشتر شناخت واهی میدهد و به اشتباه و گمراهیتان میاندازد، زیرا در حقیقت ابتدا رابطهای را تدارک میبینید، هیجانات و عواطف را تحریک میکنید و در نتیجهی گسترش این رابطه، آن را به اوج میرسانید و بعد، در چنین شرایطی میخواهید بررسی کنید که آیا او فرد مناسبی برای ازدواج هست یا نه!! در این زمان به چنان وابستگی عاطفی شدیدی دچار شدهاید که دیگر نمیتوانید درست بیندیشید.
عبرتآموز اینجاست که اگر پس از گذشت مدتی از دوستی این دختر و پسر، یکی یا هر دو مجاب شوند که با مشاوری آگاه و مجرب مشورت کنند، بیش از اینکه بخواهند به دور از حب و بغض از این مشاوره بهره بگیرند تا دریابند این ازدواج صلاح است یا نه، بیشتر به دنبال گرفتن مهر تأیید از او هستند و با بحث با مشاور، تلاش دارند او را متقاعد کنند که این ازدواج درست و عالی است!
اگر معتقدید که باید اول طرفتان را خوب بشناسید و سپس ازدواج کنید، صددرصد با شما موافقیم و به همین سبب تحسینتان میکنیم، اما به همان میزان باور داریم که دوستی پیش از ازدواج، به واسطهی همین جاذبههای کورکننده هرگز روش درستی برای شناخت نیست و بههیچوجه نمیتوان به آن اعتماد کرد. اگر به کسی بگویید از یک فروشگاه با چشمان بسته، لباسی با کیفیت و شرایطی عالی انتخاب کند، چقدر احتمال میدهید که این انتخاب درست باشد؟ با توجه به آنچه گفتیم، شناخت همسر آینده از طریق دوستیهای پیش از ازدواج، به این مثال بسیار نزدیک است.