در زندگی نکتههایی است که به ظاهر بسیار کوچک و پیشپا افتادهاند، اما رعایت همین نکات میتواند آثار بسیار مثبت و پیامدهای فوقالعاده ارزشمندی داشته باشد. درست مانند اینکه شما با فشار انگشت سبابهتان کلید کوچکی را میزنید و یک ساختمان را به طور کامل روشن میکنید. همینطور در زندگی خطاهایی است که شاید به نظر ما اهمیت چندانی نداشته باشد، اما ارتکاب همین خطاهای ظاهراً کوچک میتواند فجایع عظیمی به بار بیاورد و زندگی را به کام همه تلخ کند. درست مانند وقتی که با یک جرقهی کوچک کبریت ،اتاقی که پُر از گاز است میتواند منفجر شود.
آنتونی رابینز در یکی از کتابهای خود ماجرای شنیدنی را نقل میکند:
« مسئولین یکی از کارخانههای بزرگ متوجه میشوند علیرغم اینکه هیچ مشکلی در چرخهی تولید نیست و به ظاهر همه چیز درست و سرجایش است اما شرکت هر ماه ضرر میدهد. آنها تیمی را موظف می کنند تا مشکل را پیدا کنند. پس از بررسیهای فراوان متوجه میشوند که عمدهی ضررها ناشی از بیدقتی کارگران کارخانه است که در انجام وظایفشان درست و دقیق عمل نمیکنند و همین بیدقتیهای ظاهراً کوچک ! در مجموع سبب زیانهای فراوانی میشود که عملاً سود کارخانه را از بین میبرد. آنها طرحهای متعددی ارائه دادند که به واسطهی آن انگیزهی کاری کارگران بیشتتر شود تا کارشان را با دقت بیشتری انجام دهند. از جمله این طرحها این بود که حقوق کارگران را افزایش دادند اما عملی کردن این پیشنهادها و افزایش دست مزد نتیجهای جدی و قابل توجهی به دنبال نداشت تا اینکه شخصی پیشنهاد داد برای هر کدام از کارگران روپوش و لباس جدیدی طراحی شود و پشت هر کدام از آنها واژهی «افزارمند» نوشته شود. تلاش شد آنها را پس از این به جای کارگر، «افزارمند» خطاب کنند و با آنها با احترام بیشتری برخورد شود. نکتهی جالب این بود که همین تغییر اسم و نوع رفتار محترمانه به این افزارمندان احساس بهتری داد. آنها احساس ارزشمندی بیشتری نسبت به خود و کارشان داشتند. به دنبال آن دقت رفتاریشان بسیار بیشتر شد و سودآوری کارخانه تغییر مثبت چشمگیری کرد.
تعهدی برای احترام؛
همهی ما دوست داریم شخصیتمان مورد تکریم و احترام قرار گیرد. به طور طبیعی غالب ما احترامکنندگان را دوست داریم و نسبت به توهین کنندگانمان احساس خوبی نداریم. اگرچه مصادیق احترام و تکریم شخصیت بسیار فراوان است اما یکی از قدمهای اولیه این است که یکدیگر را محترمانه خطاب کنیم. محترمانه صدا کردن دیگران همان کار کوچکی است که میتواند پیامدهای مثبت بزرگی داشته باشد.
البته ما کم و بیش نسبت به افراد غریبه و بیگانه این نکته را رعایت میکنیم که دیگران را با احترام صدا کنیم. اما عمدهی غفلتها و لغزشها و خطاهای رفتاری ما در محیط خانه است و اتفاقاً به همین دلیل است که ما تأثیرگذاریمان روی افراد خانواده چندان زیاد نیست.
باید با خود متعهد شوید از این پس هرگز اعضای خانواده خصوصاً همسرتان را صرفاً با بیان نامش (به تنهایی) صدا نزنید. واژههایی همچون آقا، خانم، جان و عزیزم که به قبل و بعد اسم اضافه میشود میتواند نفوذی غیرقابل باور در قلب و روان طرف مقابل داشته باشد. شما با تعابیری همچون سمیرا خانم، آقا مهدی، الهه جان و … به مخاطبتان اعلام میکنید که هم دوستداشتنی است و هم شایستهی احترام است. حتی میتوانید گاهی با الفاظی همچون پسر عزیزم، خانم گلم، شوهر خوبم و دختر ماهم یکدیگر را صدا بزنید. مهم این است که با خود پیمان ببندید یکدیگر را هرگز صرفاً با اسم صدا نزنید. باز هم تأکید میکنیم که شاید به نظر بیاید این مسأله کوچک و پیش پا افتاده است و چندان نمیتواند به گرمی و استحکام خانواده منجر شود ولی این صرفاً خطای ذهنی ماست.
اهمیت این مسأله آنجا روشن میشود که ما بدانیم بسیاری از طلاقها و فروپاشیهای زندگی به واسطهی بیاحترامیهایی است که نقطهی شروعش شاید همین خطابها و صدا کردنهای غیرمحترمانه باشد. در این میان یک مانع ذهنی وجود دارد و آن این است که برخی فکر میکنند که اگر همسر و یا اعضای خانواده را محترمانه صدا بزنند و یا الفاظ خانم و آقا را به اسم او اضافه کنند این صمیمیت بین آنها را از بین میبرد و احساس غریبگی و بیگانگی به انسان میدهد. اما باید بگوییم اولاً شما میتوانید بسیار بیتکلف و صمیمانه با هم صحبت کنید و صرفاً در خطاب کردنهایتان محترمانهتر رفتار کنید، ثانیاً حتی در فرض اینکه این بیان کمی از میزان صمیمیت شما به حسب ظاهر بکاهد، اما این برای پایداری زندگیتان بهتر است از شرایطی که صمیمیت باشد و از احترام خبری نباشد.
صمیمیت ، نه به قیمت بی احترامی
توجه داشته باشید که در این میان دو لغزشگاه هم وجود دارد یعنی در دو موقعیت ما خطابهای محترمانهای نسبت به هم نداریم. یکی زمانی که صمیمیت ما بیشتر و بیشتر میشود. معمولاً وقتی دو نفر با یکدیگر خیلی انس میگیرند از سر دوست داشتن و احساس نزدیکی فراوان یکدیگر را به گونهای خطاب میکنند که چندان محترمانه نیست، تا جایی که گاهی از سر شوخی یکدیگر را با الفاظ غیرمؤدبانهای صدا میزنند. باید توجه داشت که این نه تنها به صمیمیت این دو نفر کمک نمی کند بلکه شروع یک کینه و کدورتهایی است که از همین جا و کمکم شکل میگیرد. لغزشگاه دیگر عصبانیت است. به هر حال این طبیعی است که گاهی شما از رفتار یکی از اعضای خانواده و به ویژه همسرتان عصبانی میشوید، اما این طبیعی نیست که این عصبانیت بخواهد منجر به بدزبانی و توهین شود. معمولاً برای ما بسیار سخت است که در شرایطی که از طرف فرد مقابلمان ناراحت و خشمگین هستیم بتوانیم با او محترمانه صحبت کنیم و مؤدبانه خطابش کنیم. بنابراین دقت و مراقب ما در عهد و تصمیممان برای خطاب های محترمانه اگرچه باید همیشگی باشد، اما خصوصاً در شرایط صمیمیت و عصبانیت باید بهطور خاصتر و ویژهتری لحاظ شود.